من یک زنـــــــــــــم...
ولی کسی صدایم کند زن، سرش فریاد میزنم که ” من اسم دارم، مرا زن خطاب نکن.”
چرا میخواهم زنیتم را پنهان کنم؟
چرا دلم میخواهد مرا قبل از آنکه یک زن ببینند، یک انسان ببینند؟
مگر زن بودنم مرا از انسان بودنم جدا میکند؟
من یک زنم ...
وقتی میگویند: بیا و قول مردانه بده؛ شاکی میشوم که من زنم، چرا باید قولم مردانه باشد؟
چرا زنیت مرا، هویت مرا، با کلمات تحقیر میکنند ؟
من یک زنم...
واین یعنی مرد نیستم.
نه به واسطه یک الت که بواسطه روحیات متفاوتم.چرا باید روحیاتم را سرکوب کنم؟
من یک زنم...
کسی که میگویند باعث شد انسان از کمالش کنده شده و به این دنیا سقوط کند.
چرا باید برای کاری که اشتراکی انجام شده من تنها توبیخ شوم؟
من یک زنم...
کسی که متهم است به فتنه گری؛ ولی ”فتنه گر”ی که همیشه، قدرت به صلابهاش کشیده.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: